«محمدحسین زینلی» درباره «ترسناک های دوست داشتنی»، سومین نمایشگاه انفردای امیرمسعود عربشاهی، یادداشتی نوشته که به شرح زیر است: هنوز نمیدانم عبارتِ ترسناکهای دوست داشتنی، اسم نمایشگاه عکسِ امیر مسعود عربشاهی است یا نه؟ ممکن است جملهای توصیفی باشد برای نمایشگاهی که بعداز ظهری سرد، به دعوت امیر حسامی نژاد به نگارستان فرهنگ که پاتوق […]
«محمدحسین زینلی» درباره «ترسناک های دوست داشتنی»، سومین نمایشگاه انفردای امیرمسعود عربشاهی، یادداشتی نوشته که به شرح زیر است:
هنوز نمیدانم عبارتِ ترسناکهای دوست داشتنی، اسم نمایشگاه عکسِ امیر مسعود عربشاهی است یا نه؟ ممکن است جملهای توصیفی باشد برای نمایشگاهی که بعداز ظهری سرد، به دعوت امیر حسامی نژاد به نگارستان فرهنگ که پاتوق عکاسان قم هست، رفتم.
چه خوب شد که رفتم و رشد و تفاوت هنر و هنرمند قمی را نسبت به گذشتهای نزدیک حس کردم. نوع نگاه یک هنرمند عکاس قمی و اجرای کم نظیر و قاب های بزرگ که پیش تر فقط در گالری های بزرگ تهران دیده بودیم و جسارت عکاس قابل احترام بود.
نمایشگاه با عکسهایی از دسته عزاداران موسوم به لشکر جنّیان برپا شده بود. عکسها خوب بودند و از لحاظ فنی کارشناسان و اهل فن نظر دهند، اما گزارشِ خوبی از فضای دسته جنیان در ایام محرم میدادند که به گفته عکاس، طی سه سال در نوش آباد عکاسی شده بود و بر خلاف عنوانِ نمایشگاه، فضایی مهربان و دوست داشتنی و گرم ساختهبودند. چهره جنیان هنوز از کودکان زیبا خوی و دوست داشتنی رد نشده بودند تا وحشت کنیم و از سوی دیگر به مقدار لازم از نشانههای انسانی دور شده بودند تا بتوانیم کمی احساس غربت کنیم و حتی شاید بترسیم که این هم از نقاط قوت نمایشگاه بود.
اما اگر بخواهم نق بزنم و غرغر کنم، باید به فضای نمایشی لوازم صحنه اشاره کنم. وقتی عکاس با دوربینش قرار میگذارد که یک ماجرای بیرون از عادات و شکل انسانی را عکاسی کند، باید از نمادها و فضا و زمینه انسانی تا میتواند فرار کند.
البته این ایراد و اشکال بیشتر به طراحان و مجریان گروه عزادار بر میگردد و عکاس تقریباً در این ماجرا بیگناه است. به عنوان مثال چرا باید سلاحها انسانی باشند و برای غریب بودنشان فقط آنها را از طرحهای ایرانی دور کنیم. این کافی نیست. جنیان برای جنگیدن با انسانها (اگر برایشان ممکن باشد) به سلاح های انسانی نیازی ندارند. سلاحشان پس چگونه است؟ این چیزی است که ما اصلاً نمیدانیم. پس طراح و مجری دستهعزادار میتوانست سلاحهایی که خیلی گنگ و نامفهوم و بسیار ساده هستند را به رخ ما بکشد به جای اینگه نیزههایی که کمی به تسلیحات شرق دور و کمی هم به اسکاندیناوی شبیهاند را دست لشگر بدهد. اما عکاس شاید میتوانست این اشتباه را جبران کرده و شفافیت را از روی سلاح و هر نشانه انسانی برداشته و ابهامی خیال انگیز را به ما هدیه میکرد. البته شاید. چون این کار در عمل برای عکاس بسیار سخت و محتاج تجهیزات خاص است.
نکته دیگر که کمی آزار دهنده بود، خط و خطوطی بود که در بعضی از چاپ ها جلب توجه میکرد، وقتی نمایشگاهی به این عظمت اجرا میشود؛ این گونه ضعف ها، کار بزرگ را زیر سوال میبرد.
محمد حسین زینلی
دیدگاهتان را بنویسید